تنهایی
دم غروب داشتم تنهایی هام رو با ترازو و متر انداره میگرفتم
اما هیچ کدوم به بزرگی تنهایی من نبودند
خواستم با ماشین حساب حساب کنم
اما عدد انقدر بزرگ بود که جا نشد!!!
برچسب ها : خاطراتم ,
تنهاییدم غروب داشتم تنهایی هام رو با ترازو و متر انداره میگرفتم اما هیچ کدوم به بزرگی تنهایی من نبودند خواستم با ماشین حساب حساب کنم اما عدد انقدر بزرگ بود که جا نشد!!! برچسب ها : خاطراتم , پیامهای عمومی ارسال شده
+ دعای تحویل سال 95 خدایا به دوستانم عمر جنتی ثروت رفسنجانی زرنگی زنجانی صدای شجریان اعتماد به نفس احمدی نژاد و بی خیالی روحانی را عطا بفرما!!! و لبانشان را همچون دکتر ظریف خندان گردان. آمین?? + می دانی؟ یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تـعطیــل است! و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویـی : بگذار منتـظـر بمانند ! حسین + پای سفره افطار خدا می گوید "خب ،روزه دارها حالا وقتش شده بخواهید از من؟ درخواست کنید" یکی می گوید "آن خرما را بده" دیگری شیر و ان دیگری ظرف آش را... کسی اصلا حواسش به خدا نیست!! |